شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی.

به نقل از مشرق: شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه می دادیم به نمکی ،او نم نمک بهمون می داد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار می داد، تابستون ها هم دمپایی پاره می گرفت جوجه های رنگی می داد.شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید 1 ساعت قبل بخاری تو حموم روشن می کردیم.

شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!

شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!

شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.


شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.

شما یادتون نمیاد ، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !

شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!

شما یادتون نمیاد اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟
 
شما یادتون نمیاد، این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله..

شما یادتون نمیاد سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شک…ر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.

شما یادتون نمیاد: ستاره آی ستاره پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی بابامو تو ندیدی؟
دیدمش از اونجا رفت اون بالا بالاها رفت بالا پیش خدا رفت
خدا که مهربونه پیش بابام میمونه
گریه نمیکنم من که شاد نباشه دشمن

شما یادتون نمیاد چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد 4 تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.

شما یادتون نمیاد، همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد.

شما یادتون نمیاد چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی میخریدند پامون میکردند.

شما یادتون نمیاد اون سریالی که مرد دوچرخه سوار میگفت دریا موجه کاکا دریا موجه (دریا با کسره د )

شما یادتون نمیاد…جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!

شما یادتون نمیاد شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.

شما یادتون نمیاد که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید تموم داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.

شما یادتون نمیاد،انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…

شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.

شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!

شما یادتون نمیاد, سریال روزی روزگاری که پخش میشد تیکه کلام رایج بین مردم شده بود “التماس نکن”

شما یادتون نمیاد، تو بلفی و لیلیبیت.. عمو دکتره همیشه مست و پاتیل بود! دماغش همیشه قرمز بود و بطزیش دستش!

شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون.

شما یادتون نمیاد آتروپات رو که گرم میکرد.

شما یادتون نمیاد ولی سره کلاس انشاء که میشد اگه نوشته بودیم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ولی اگه ننوشته بودیم زنگ استراحت دل درد میگرفتیم!

شما یادتون نمیاد اون وقتا واسه ختنه کردن دکتر نمیرفتیم که…یه دونه اوستا کار میومد با یه قیچی!

شما یادتون نمیاد یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.

شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!

شما یادتون نمیاد دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.

شما یادتون نمیاد! روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن.

شما یادتون نمیاد:قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..
شما یادتون نمیاد تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.

شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.

شما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…

شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ

شما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد.

شما یادتون نمیاد ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.
پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو …از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه. 

امروز پنجم دی ماه


زندگی باید کرد و توی جمع عزیزانمون هیچ ابزاری به اندازه مهر و محبت نمیتونه تو عمق قلب ها رسوخ کنه . شاید قشنگترین و پر مفهمو ترین کلمه ای که میشه همه احساس رو برای خانواده برای عزیزتون برای همسرتون و ... بیان کرد دوست دارم باشه . امشب دلم خیلی گرفته .بازم پنجم دی ماه هستش.


انگار همین دیروز بود . می دونین از چی حرف میزنم ؟ از اون زلزله ای که باعث مردن و از بین رفتن 55000 نفر شد . بله زلزله بم رو میگم .

- انگار همین دیروز بود که بچه های بی گناه بمی به مادر و پدرشون شب بخیر گفتن و رفتن خوابیدن و دیگه از خواب بیدار نشدن ....

- انگار همین دیروز بود که بعضی از اهالی شهر از دست هم دلخور بودن و آرزوی مرگ هم رو میکردند و شب که شد و رفتن خوابیدن , فردا صبح به آرزوشون رسیده بودن ...

- انگار همین دیروز بود که زندانیان بمی در حسرت آزادی با حسرت به پنجره های زندان چشم می دوختند تا بتونن برگردن به جمع گرم خانواده خودشون ... زمین لرزید و اونها آزاد شدند هم از زندان بند هم از زندان تن ...

- انگار همین دیروز بود که کنکوری های بمی در تب و تاب خوندن کنکور بودن برای فتح کردن درهای بسته دانشگاه و خواب و خوراک رو به خودشون حروم کرده بودند و به آرزوهای شیرینشون بال و پر میدادن , ولی صبحی دیگه وجود نداشت و فردایی نبود تا بتونه باعث آزارشون بشه ...

- انگار همین دیروز بود که بعضی زن و شوهرهای بمی قرار بود شنبه بلند بشن برن دادگاه برای جدایی , اما شنبه نشده برای ابد از زندگی جدا شدند ...

- انگار همین دیروز بود که خانواده ای باز هم مثل شبهای قبل با شکم گرسنه به رختخواب رفت تا دوباره روز بشه و به این فکر کنن که چطور میتونن شکمشون رو سیر کنند اما دیگه صبحی نبود تا اونها گرسنه باشن ...

- انگار همین دیروز بود که بیماران بمی با هزار امید و آرزو به بهبودی , داخل رختخواب شدن اما صبح اون روز همگی شفای کامل پیدا کردند ...
- انگار همین دیروز بود که زن و شوهرهای جوون بمی به زفاف هم رفتند و شب آغاز زندگی رو در آغوش هم زدند و با هزار امید و آرزوی کوچک و بزرگ چشمها رو بستند برای دیدن رویایی شیرین , اما صبح آرزوهای اونها هیچ وقت طلوع نکرد ...

- انگار همین دیروز بود که زن و شوهر جوانی چشم انتظار یک نوزاد بودند و ثانیه شماری میکردند برای در آغوش گرفتنش اما هیچ وقت این فرصت رو نیافتن تا به گونه فرزندشون حتی بوسه ای بزنن ....
و .....

این سرنوشت همه ماست . یک واقعیت تلخ نهفته در سرنوشت ما انسانها .
 چیزی که روزی اتفاق میافته و اسمش مرگه .
یکی در رختخواب . یکی در تصادف و .... همه ما و اونهایی که فکر میکنند عمر نوح دارند و یا عمر جاودان , این بهترین عبرت برای اونهاست . یک درس از دانشگاه زندگی ... !
 کی فکر میکرد بمی ها شب بخوابن و صبحی براشون آغاز نشه ؟ چه اون جوون 20 ساله سالم و تندرست که امید داشت چندین سال عمر کنه و چه اون پیرمرد و پیرزن 90 ساله ! هزاران جوان مردند اما یک پیرمرد 80 ساله نجات پیدا کرد ! هزاران انسان قوی مردند اما یک نوزاد 3 ماهه ناتوان نجات پیدا کرد ... !
 این درس عبرت خوبیه برای ما زندگان تا بدونیم تار و پود زندگی ما به هیچ بنده ! انسان روی حباب تردید زندگی میکنه و هر زمان امکان داره پوسته شفاف و نازک این حباب بشکنه و انسان نابود بشه . وقتی اینها رو میبینیم و میدونیم چرا عبرت نمی گیریم ؟ چرا باز هم همه چیز رو فراموش میکنیم ؟ همه اونهایی که از هم کینه دارن ! همه اونهایی که زندگی رو به خاطر دلایل پوچ و بی منطق به خودشون و دیگران زهرمار میکنند . همه اونایی که فکر میکنن با ناراحتی کاری از پیش میره . همه اونایی که فکر میکنن با مشکلات زندگی به پایان رسیده . وقتی زندگی اینقدر کوتاهه و اینچنین به تار مویی بند شده چرا قدر لحظه لحظه خودمون رو نمی دونیم و مدام میخواهیم از حق دیگران برای خودمون پل پیروزی بسازیم ؟
اصلا چرا غمگین ؟ چرا افسرده ؟ چرا بیمار ؟ چرا محزون ؟ چرا نا امید ؟ مگه ما مردیم ؟ مگه دستمون از زندگی کوتاهه ؟ وقتی که زنده هستیم چه معنی داره زانوی غم به بغل بگیریم ؟ چرا نخندیم ؟ چرا نخندونیم ؟ چرا شادی خلق نکنیم ؟ وقتی که هنوز فرصت هست , وقتی که خورشید برای ما و بخاطر ما فعلا داره طلوع میکنه پس ما هستیم و اگر غمگین و نا امید باشیم جنایت کردیم . تا وقتی زنده هستیم باید مبارزه کنیم . بیشتر حرفم با اونهایی هست که فکر میکنن با یک اتفاق دنیا به آخر میرسه ! هم من هم تو هم شما , همه ما درد داریم تو زندگی . اما اگه قرار باشه صبح تا شب غصه بخوریم که سنگ رو سنگ بند نمیشه ! خودم اگه بخوام غصه هامو بریزم بیرون صد سال عمر هم کمه برای بازگو کردن اونها ! اما سعی می کنم شاد باشم حتی شده با گول زدن خودم و سرخ نگه داشتن گونه هام با سیلی !
خیلی ها فکر میکنن با مرگ و جدایی یک عزیز باید با زندگی وداع کرد ! فکر میکنن بخاطر فقر باید تا ابد تن به هر کار کثیفی داد ! فکر میکنن بخاطر یک بیماری بی درمان , باید دست از زندگی شست ! در صورتیکه زندگی زیباست به این شرط که بفهمیم تا وقتی زنده ایم دنیا مال ماست . چه اینجا چه اونجا , آسمون یک رنگه و این دست خودمونه که مکان زندگی خودمون رو طوری انتخاب کنیم که در اونجا راحتیم . شاید نشه , حالا نمیشه اما اگه هدفمون رفتن باشه بالاخره روزی میشه !زیاد دور نیست . می شه طوری زندگی کنیم که رضایت داریم .
سخن آخر اینکه واقعا تو زندگی هیچ مساله ای ارزش اینو نداره که بخواهیم لحظه های شیرین رو به هم بریزیم .همه مسائل با صبر و آرامش و تلاش و سعی حل میشه .
همیشه شاد.

اگه بفهمی همسرت بهت خیانت کرده چیکار میکنی ؟


اگه بفهمی همسرت بهت خیانت کرده چیکار میکنی ؟
یکی از سوالاتی بود که یکی از دوستان در فیس بوک مطرح کرد و برای من پاسخ دیگران خیلی جالب بود و منتظر شدم نظرات خودشون رو بدهند . طبق معمول کامنت گذاشتن به شوخی و جواب های غیر مرتبط کشیده میشه و بعد پاسخ های اصلی و نظرات مستقیم . در بین  نظرات نظراتی از قبیل
man ke hamsar nadaram, vali midunam janamesho nadare khiyanat kone!!!! aslan na rush mishe na delesh miyad be man khiyanat kone!!!


man ghableee in ke bekhad khianat kone pish dasti mikonamO
khodam behesh khianat


manam behesh khiyanat mikonam chizii ke avaz dare gele nadare!

·         تعارف نداریم که! من یه شمشیر برمیدارم از وسط به دو نیمه مساوی تقسیمش میکنم


miram gel be saram migiram ke natoonestam shohare khoobi bashamo ehsase kambood karde va in karo karde

·         بهش میگم بی لیاقت
کل دنیا رو هم بگردی مث من پیدا نمیکنی بدبخت :D
·         بود و خیلی نظرات متفاوت دیگه
·          
·         واقعا سوال سختی پرسیده شده و پاسخ دادن به این سوال به نظر من تا زمانی که تو شرایط قرار نگرفته ایم سخت هستش و شاید خیلی از نظرات دوستان تغییر کنه .
·          
·         میشه خیانت رو اینطور بیان کردبرقراري رابطه عاشقانه يا سكس خارج از دايره ازدواج است.
·           موضوع رو میشه از دو منظر مورد بررسی قرار داد . خیانت  شوهر به زن و خیانت  زن به شوهر خودش . که جواب های متفاوتی هم قاعدتا دارن
·         ترجیح میدم اول خیانت شوهر به زن رو  بنویسم که چرا مردها با وجود داشتن همسر به اون خیانت می کنن
·         خیلی صادقانه باید گفت که  از بین رفتن جذابیت همسران عمده ترین مساله برای خیانت هستش 
·         بعد از مدتی زندگی   زناشویی باعث میشه که زن تنبل و سست بشه یعنی اینکه این واقعیت رو باید پذیرفت که دیگه  به سر و وضع خود نمیرسن و جدابیت خودشون رو از دست میدن و مثل قبل به شیفتن شوهرشون اهمیت نمیدن  . 
·         دلیل بعدی سهل انگاری خود خانم ها هستش . خیلی از خانم ها قدرت بخشش زیادی از خودشون به خاطر رفتارهای حتی کوچیک بی وفا منشانه شوهرشون نشون میدن که شاید به خاطر تنهایی و یا دل رحمی اونها باشه . چه بسا که  تو نظرات دوستان هم که خوندم بعضی  از خانم ها خودشون رو مقصر اصلی خیانت شوهراشون میدونن در حالی که با دل رحمی زیاد باعث زیاد شدن مشکل میشه
خدا نصیب هیچ مردی نکنه همچین زنی رو که اخلاق بدی داشته باشه که نشه رفتارهای اون رو تحمل کردکه رفتارهای زشـت، نــق زدنــهـای دائـمی و همیشگی ، جنگ و مجادله‌ها‌ی زیاد  باعث میشه که تو تصـور بعضی از  آقایون ( البته به غلط )، خـیـانت بهترین راه فرار از جهنم خونه هستش !!!
 و اما :
بولهوسی و هوسرانی
این حقیقتی هستش که خیلی از مردها نمیتونن انکارش کنن و اگر انکار کنن مرد نیستن که مرد هوسران توانایی نه گفتن و برقراری یه رابطه جنسی و سکسی رو ندارن . یعنی موقعیت حتی پایدار  و همیشگی هم براش نباشه و به قول خودمون پا بده !!مرد هوسباز اولین جمله ای که به ذهنش خطور میکنه این هستش که شاید دیگه تو زندگیم همچین موقعیت پیش نیاد ! و به راحتی خیانت می کنه 
دلیل بعدی که حتی قبل از ازدواج هم خیلی رایج هستش عقده های جنسی آقایون هستش که میخوان جذابیت خودشون رو تست کنن ! بعد از ازدواج و یه رابطه طولانی این سوال واسشون بوحود میاد که هنوز هم جذابیتی دارن ؟ و برای پیدا کردن جواب این سوال سوق پیدا میکنن به رابطه ای به غیر از رابطه با همسرشون .

دلیل دیگه این هستش که آقایون بی خطر میدونن خیانت رو یعنی تصور میکنن که اگر خیانت کنن کسی متوجه نمیشه و به کسی لطمه ای وارد نمیکنن و این رو بهونه ای می کنن برای لذت بردن از رابطه جدید . اما هر قدر مردها به این دلیل که تحت کنترل نیستن حیله گر تر باشن به همان اندازه هم خانم هاشون جاسوسی و کنترل خودشون رو بیشتر میکنن که طبیعی هم هستش .  
زیاده خواهی و تنوع طلبی  هم 
بعضی  از مردها هم به خاطر  داشتن میل به زیاده خواهی و تنوع طلبی و هیجانات كاذب و زود گذر این کار رو انجام می‌دن.   زن رو  به دیده غنیمت جنسی می‌بینن و با وجود یك زن در زندگی، تصور می‌كنند فرصتهای زیادی را از دست داده اند!!!!!   
خیانت همسر
برخی از مردان به بی وفایی و انحراف هـمسـر خـودشون پـی میبرن و تـنـها راه آرام كـردن و فرونشاندن خشم خودشون رو در مقابله به مثل می‌بینن !!
دلیل بعدی این هستش که زن برای رابطه با شوهر و سکس بیشتر هیچ تلاشی نمیکنه !و کمتر به این موضوع اهمیت میدن  که فشار های روحی و روانی زیادی به مرد میزنه و مرد هم به راحتی خیانت میکنه !

اما دلیل های زیادی رو هم میشه برای خیانت یک زن به شوهر برشمرد :
بالا بریم پائین بریم خانم ها حس جنسیشون زیاده  که مرد باید مرد باشه تا ارضاء کنه زن رو که مهمترین عامل رو میشه ارضاء نشدن جنسی  دونست :

متسفانه وضعیت جامعه طور هستش که کم نیستن خانم هایی که با کمال تاسف  به این دلیل که شوهرشون توانایی مالی نداره این کار رو انجام میدن .
 مورد غفلت واقع شدن هم دلیل محکمی برای خیانت از دید خانم ها هستش . کسی رو که همیشه دوست داشت وقتش رو با اونا بگذرونه الان سر کار و با همکاران و دوستان هستش . احساس تنهایی میکنه . هر وقت دلش همسرشو میخواد یا نیست و یا پاسخ منفی میشنوه . احساس کمبود در زندگی خودش میکنه و  حاضر میشه این کمبود رو در بستر با مردی دیگه ای به غیر از شوهر خودش جبران کنه .
 بی تعارف خانم ها عاشق و تشنه تعریف و تمجید توسط شوهراشون هستن مخصوصا اگر تغییری در خودشون به وجود میارن اگه  موهای بلند و بلوند خودش رو کوتاه و تیره کرد و  شوهرش مورد توجه و تعریف قرار نداد  باید انتظار داشت فرد دیگه ای زحمت این کار را بکشه!!!!

نمیدونم اسمش رو باید چی گذاشت : دیدگاه اشتباه شاید واژه خوبی باشه  .
بعضی از مردها متأسفانه به همسر خودشون  فقط به‌عنوان یک ”شریک جنسی“ نگاه می‌کنن و به  ارزش‌های دیگه زندگی  بها نمیدن که همین امر موجب می‌شه به مسائل دیگه اهمیت ندن  و مسیر اصلی زندگی رو منحرف می‌کنن و در نتیجه سرشکستگی و پوچ‌گرائی رو برای همسرشون به ارمغان میارن  که این نیز فکر ”نادرست“  و غلط خیانت رو در خانم هاشون  برای جبران کمبودهای زندگیش و به‌دست آوردن اون چیزی که شوهرش از اونها دریغ کرده، تقویت خواهد کرد.
خیانت شوهر   . خیانت شوهر رو میبینه و میگه که حالا که خیانت کرده منم مجازم این کار رو بکنم . منم باید طعم تلخ این مساله رو بهش بخورونم !! تا متوجه اشتباه خودشون بشن که متاسفانه متاسفانه خیلی از این خیانت ها سر همین مساله هستش .
  فساد اخلاقی !! گفتن نداره این مورد . 
 می گن زنها ترجیح می دهن شوهرشان با زن دیگه ای هم بستر بشه ولی عاشق او نشه ولی مردها برعکس ترجیح می دهن که زنشون عاشق مرد دیگری بشه تا اینکه با اون  هم بستر بشه . نظر شما چیه ؟ و یک سوال دبگه ؟ آيا در طول زندگي زناشويي خود به همسرتان خيانت كرده ايد يا نه؟

نوستالژی

این حس نوستالژی عجب حسی هستش . با دیدن عکس ها و فیلم های صفحه فیس بوک نوستالژی زمان ما   بغض داشت گلومو فشار میداد . دوست داشتم زار زار گریه کنم . 
عکس های خوراکی های اواسط دهه شصت 

فیلم هایی که صدا و سیمای اون موقع پخش می کرد که الان خیلی از هنرمندای اونا بین ما نیستن
 
عکس های کتاب های درسی ما 

و هر چیزی که منو برد تو اون ایام . حتی فایل صوتی جنگ رو هم دیدم تو صفحه که یاد بمباران اون وقت ها افتادم . واقعا چقدر زمان زود میگذره . 
و چقدر عوض میشه زندگی . 
ای کاش بیشتر قدر بدونیم . 
همیشه شاد باشید .


ماه رمضان

گناهاتون ریخت ؟

رابطه دختر و پسر


سلام .
قبل از هر چیز بگم که به خاطر میل هایی که فرستادید و نظر خودتون رو در مورد مطلب قبلی گفتید تشکر می کنم.
خوب خیلی از شما حرف های منو تائید کردید و لی بعضی از دوستان نوشته بودید که من با نوشته هام دارم به خانم ها اتهام وارد می کنم و آیا مرد به عشقی که زن ابراز می کند وفادار می ماند؟ و یا نوشته بودید تمام مرد ها به آغوش مهر آفرین و عشق زن نیازمندند. و چون مهر زلال نمی یابند، به سراب روسپیان پناه می برند و وقتی آلوده تن های هزار بستر شدند، دیگه زن شکوه و فرشته گونی خودش رو در نظر شون از دست می دهد و شایسته عشق ورزیدن نمی یابند.

خوب اگه اجازه بدید مساله رو کمی باز کنم . می خوام کمی در مورد روابط بین دختر ها و پسر ها صحبت کنم.
به نظر من عامل خیلی از بدبختی های زن و دختر ها تو این جامعه خودشون هستند و کسی مقصر نیست جز خودشون.
وقتی می گم جنس دوم یعنی زن بودن ته ذهن همه از جمله خود زنها جا خوش کرده نگید نه !! چه انتظاری می شه از جامعه و مردمی داشت که همیشه زنها رو به چشم ضعیفه و موجودی پست تر و پایین تر از مرد می دونن و حق و حقوقی نابرابر با یک مرد براش قایل هستند ؟ حتی در بازی های بچه گانه شعر های این چنینی زیاد داریم و به گوش همه آشناست .. پسرا شیرن مثل شمشیرن .. دخترا موشن مثل خرگوشن ..... با این طرز تفکرات و این دیدگاهها که از کودکی در ذهن دختران و پسران ما جا می گیره آیا می شه انتظاری بیش از این داشت ؟ انتظار داشت که مردی خودش رو محتاج یک زن ببینه ؟ در جامعه ای که فرمان دادن و حتی خواهش از یک زن توهین به حساب میاد میشه انتظار داشت مردی بیاد و بگه من با یک زن برابر هستم و یا کمتر از زن هستم , حتی اگر باشه و باشند ؟که البته به نظر من این تفکرات هم سنتی هستش و اینجاست که باید سنت شکنی کنیم.

وقتی می گم خیلی از گل پسرها دوست دخترهاشونو به چشم صغیری می بینن که به حمایت اونها محتاجه نگید نه !!وقتی از کانون خانواده و از کودکی مادر تو گوش دختر فرو می کنه که حرف فقط حرف پدرت هست و از طرفی پسر بچه می بینه که مادر و خواهرش جرات اظهار نظر یا حرف زدن روی حرف پدر رو ندارند و حتی دادن یک نظر و بیان عقیده خودشون اما خودش آزاده , چطور می تونه این پسر بعدها بیاد و وانمود کنه که محتاج به یک زن هست ؟ وقتی دخترها زیر دست مادرانی این چنینی بار میان می شه انتظاری غیر از این داشت ؟ در جامعه ای که همیشه حرف سر این موضوع بوده که زن همیشه نیازمند مرد هست و در وافعیت هم می بینیم که اگر مردی سایه اش روی سر زنی نباشه اون زن در 80 % موارد به کثافت و لجن کشیده می شه حتی ناخواسته آیا می شه انتظاری بیش از این داشت ؟ وقتی بزرگترین کابوس برای هر زنی مجرد بودن یا بیوه شدن باشه مگه می شه غیر از اینها توقع داشت ؟ در بازی های کودکانه و خاله بازی ها همیشه پسر بچه ها نقش یک فرد قدرتمند رو بازی می کنند و دختر ها نقش ضعیف تر رو و کسی که احتیاج به اون قدرت داره ! و همینها ریشه های اصلی ضعف زنها در ایران هستند .. چیزی که از پایه خرابه مگه می شه اصلاحش کرد ؟

وقتی دختری با پسری دوست می شه و هر دو نمی دونن که از این رابطه چی می خوان و از هم چه انتظاراتی دارند چطور می شه محدوده ها رو تعیین کرد ؟ وقتی همه ما مقلدینی بیش نیستیم و فقط رفتار و حرکات دوستان و اشنایان رو در برخورد با جنس مخالف به صورت سنتی تقلید می کنیم میمون وار چه انتظاری می شه داشت ؟ از اینها هم فراتر می رم .... وقتی که هم پسر یا دختر از رابطه با طرف مقابل لذتی نمی بره و ارضاء نمی شه " از لحاظ روحی " میاد و سعی می کنه رابطه رو تموم کنه ! وقتی پسری هر کاری می کنه تا دل دختری رو بدست بیاره و اون دختر سخت تر از سنگ خارا بی رحمانه با اون برخورد سرد و خشکی رو می کنه آیا اون پسر حق نداره خودش مودبانه بره کنار ؟ وقتی دخترهای جامعه ما نمی دونن از داشتن رابطه با یک پسر به چه چیزی می خوان برسن چه اتظاری می شه داشت ؟ یک دسته دنبال لذت سکس هستند و تکلیفشون معلومه اما اون عده ای که دنبال ارزش های والای انسانی و روابط سالم دوطرفه هستند چطور می تونن این رو به جنس مخالفی که تمام مغز و روح و جسمش از تردید و شک آکنده شده ثابت کننند که من این آدم نیستم ؟ حتی بعد از گذر از امتحانات جور واجور و شپری شدن زمان زیادی از عمر دوستی ! آیا بهتر نیست به این جنگ فرسایشی به نوعی مودبانه پایان داد ؟
-
وقتی می بینیم پسری که قراره با دختر دوست باشه ترجیح می ده خودش نباشه و فیلم بازی می کنه دلم می گیره !! پسر بدبختی که می خواد خودش باشه رو با هزاران تو دهنی و اخم و قهر و تحدید خفه می کنیدو انتظار دارید پسرهای ما هم خود اصلیشون رو نشون بدن ؟ وقتی دخترهای احمق ایرانی اصلی ترین و طبیعی ترین احساسات و خواسته های خودشون رو مخفی می کنن به طرزی ناشیانه و احمقانه چه انتظاری می شه از پسرها داشت ؟ اگه همین الان یک دختری بیاد و بگه من از بوسیدن یا لمس کردن یا شنیدن حرفهای عشقی متنفرم باید تف انداخت تو صورتش و همینطور پسری که بیاد و ادعای نفی این چیزها رو بکنه که من اهلش نیستم و بدم میاد , چطور ممکنه انسان سالمی باشه و از طبیعی ترین نیازهای انسانی چشم پوشی کنه ؟ حرف من این نیست که آقا پسر بیان و همون جا خانم رو بکوبن زمین و .... اما اگه هر دو واقعا حس می کنن که دوست دارن این نوع رو روابط داشته باشن , چرا باید نقش بچه های پاستوریزه رو بازی کنند ؟ وقتی پسری به دختری می گه دوستت دارم و اون دختر انگار که فحش ناموسی بهش دادی تف می اندازه تو صورتت در حالیکه خودش در آتش عشق می سوزه اما جرات و وجود ابرازش رو نداره و با این رفتاره احمقانه اب سردی بر احساسات پاک پسر می ریزه , چه انتظاری می شه از پسر داشت ؟ وقتی پسری خواسته اش در آغوش گرفتن یا بوسیدن و یا در دست گرفتن دستهای دختری باشه آیا می تونه بصراحت و به راحتی به دوست دخترش این ها رو ابراز کنه و انتظار داشته باشه که اون هم اونقدر جنبه داشته باشه که در جوابش فقط بگه نه و من نمی خوام و یا با اخم و ناراحتی و قهر و بهم زدن رابطه , مخالفتش رو نشون بده ؟ وقتی در کشور ما فرهنگ دوست پسر و دختری جا نیفتاده و فرهنگ و بینش های سنتی داره چطور می شه ادای عاشق و معشوق های فرنگی رو در آورد ؟ اینکه فقط تظاهر کنیم عاشق هم هستیم و بخواهیم رفتار غربی ها رو تقلید کنیم اما در عمل با احساسات همدیگه بازی کنیم آیا این معنای دوستی و یا عشق می تونه باشه ؟ مطمئنا سرانجامی غیر از سردی و خشکی و دل مردگی و نفرت و سر خوردگی نمی تونه به ارمغان بیاره !! همون طور که نفرت انگیزه پسری که فیلم بازی می کنه و به دختری که دوستش داره از ترس بهم خوردن رابطه نمی گه من دوستت دارم و یا می خوام دستت رو بگیرم یا می خوام بیشتر ببینمت یا حتی می خوام باهات سکس داشته باشم ... همون قدر بیشتر هم احمقانه ست برای دختری که پسری رو دوست داره اما وحود این رو که رو در رو بهش بگه رو نداره و تا آخرین لحظه با احساسات پسر بازی می کنه و خیلی نفرت انگیز تر اینجاست که درست وقتی که اون پسر از دست این بازی ها خسته می شه و به سراغ کس دیگری می ره دختر بهش انک بی وفایی و نامردی می زنه و همه مردها رو یکسان می بینه و از جنس مرد متنفر می شه ! در حالیکه رفارهای سرد اون باعث این شرایط بوده ! باز هم جالب تر از همه اینه که دخترهای ما مثل فیلم های هندی که مرد خودش رو جر می ده و اظهار عشق می کنه اما زن باسن مبارکش رو نثار آقا می کنه و بعد که آقاهه کف می کنه و بی خیال طرف می شه تازه دختره به خودش میاد و دست از حماقت بر می داره و رو می کنه به مرد , دخترهای ایرانی هم همینطورند !! وقتی تنور داغه نون رو نمی چسبونن اما وقتی آتش عشق پسر خاموش شد تازه به دست و پا می افتن و اون موقع هست که کار از کار گذشته !! دخترها همه فقط یکطرفه به قاضی می رین و هیچ وقت نمی خوان با حقایق روبرو بشین ! اینکه دختر ها هم مثل مردها از سکس لذت می برن اینکه از بودن با یک مرد و ابراز احساسات و علایق و سلایق خودشون با مردی لذت می برن و راضی می ش اما چند درصد از ما می تونه این مسائل رو برای خودش حل کنه ؟ همیشه از دختر های چادری متنفر بودم اما از یک چیز اونها لذت می برم اونم ثابت قدم بودنشونه ! با اینکه در جهل مرکب تا ابد بسر می برن اما با این همه تکلیفشون معلومه و از اول دوست پسر نمی گیرن و با احساسات خودشون و دیگران بازی نمی کنن .
و ختم کلام اینکه ریشه همه اینها در بی اعتمادی هست . ما آدم های دهن بین کافیه برای کسی حادثه ای پیش بیاد و ما هم کاسه داغ تر از آش می شیم و مثل مار گزیده ها می شیم . کاش لااقل با خودمون صادق بودیم و اگه نمی تونستیم عاشق باشیم لااقل کسی رو هم عاشق خودمون نمی کردیم و با احساساتش بازی نمی کردیم که بعد بی رحمانه و بدون دلیل رهاش کنیم و در انتها مثل خر تو گل بمونیم ..... حال من به هم می خوره از همه این دورویی ها از همه این بازی های کثیف و غیر اخلاقی . از همه آدمهای متظاهری که می خوان نشون بدن چیزی هستن بجر اون چیزی که باید باشن و روی احساساتشون سرپوش می گذارن ! هم از پسرها و هم از دخترهای این چنینی متنفرم ... چه فرق می کنه پسر باشه یا دختر ؟ مهم اینه که صادق باشه رک باشه انسان باشه و وجدان داشته باشه . من خودم امروز رفتم و دوست دخترم رو دیدم و برای اینکه رابطه ما شفاف تر بشه خیلی رک و بی ریا هر چی تو دلم بود بهش گفتم. خیلی منطقی هم به صحبت های اون گوش دادم. و هر دومون لذت بردیم و گرمای با هم بودنمون از سرمای هوا کم می کرد.
بیاییم اگه رابطه ای رو شروع کردید از همون اول شفاف سازی کنید تا از این رابطه هم دختر هم پسر لذت ببرن.
وگرنه اگه قرار باشه از داشتن این رابطه ها سر خورده بشیم یا اینکه همیشه عذاب روحی داشته باشیم هیچ فایده ای نداره.
اول تکلیف خودتون رو با خودتون مشخص کنید و بعدش تکلیف طرفتون.
یعنی اینها خواسته های زیادیه ؟ کاش کمی جنبه پذیرش حقایق وجودی خودمون و دیگران رو داشتیم .... چه زیبا می شد زنها از دنیای خودشون مردها رو آشنا می کردن .. و چه لذت بخشه اعتراف مردهایی که می گن ما از دنیای زنها ناآگاهیم ... و همین باعث شده تا بحال دوست دختر نداشته باشیم . بقول دوستی : تا کی نمایش عفت و پاکدامنی و هنر پیشگی ؟ اگر زنها خودشون باشند مردها براشون می میرند و در واقع این خود زنها هستند که یکسری ارزشهای پوشالی رو به خورد مردها می دن . چه لذتی میبریم از اینکه زیباترین احساس بشر یعنی عشق رو سرکوب می کنیم ؟ خلاصه اینکه همیشه با طرف مقابلتون راحت باشید . تو همچین حالتی همدیگه رو حتی بیشتر می شناسید و با هم رابطه دارید و از این رابطه می تونید تو جهت مثبت استفاده کنید.
پسر می تونه مشکلات دختر رو حل کنه و دختر هم می تونه مشکلات پسر رو حل کنه .اگه قرار با این روابط مشکلات فردی ما زیاد بشه اصلا فایده نداره.
من خیلی متاسفم برای طرز فکر خیلی از پسرهای هم سن خودم که این مسائل رو درک کنند.چه برسه برای افرادی که بدون اینکه هدف خودشون رو از ارتقا دادن این روابط مشخص کنن خیلی راحت به خواستگاری دختر میرن!
و متنفر از کسانی هستم که بدون دیدن دختر و آشنایی با اون و شناختن احساسات پاک یه دختر می رن خواستگاری اون دختر و شناختشون از دختر همون صحبت چند دقیقه ای با دختر!!! حالا آقا می خواد با دختر بدون شناخت دختر و نیازهای اون یک زندگی رو شروع کنه!!
من همیشه گفتم و می گم زندگی با تمام مشکلات خودش قشنگه پس همیشه شاد زندگی کنید. حالا از خود شما  میپرسم که میل زده بودید که از کجا می شه به مردان عتماد کرد تا گرفتار آغوش روسپیان هزار بستر نیفتن اگه زندگی که اینطوری تشکیل بشه هیچ کس نمی تونه تضمین کنه که همچین اتفاقی نیفته چون مرد بعد از ازدواج تازه یواش یواش داره به علایق و سلیقه ها و طرز تفکر زن پی می بره و می بینه اون چیزی که زمان خواستگاری از دختر تصور می کرد نیست و نمی تونه عشق خودشو نثار زن کنه.
ولی مطمئنا اگه دختر و پسری که همدیگه رو کامل به خاطر روابط زیادشون شناختن و عاشقونه همدیگه رو دوست دارن به صورت عاقلانه بر اساس در نظر گرفتن مسئله بلوغ ازدواج ازدواج کنند و زندگی رو عاشقونه شروع کنند و از وجود هم تا آخرین لحظه زندگی لذت ببرند هیچ موقع گرفتار مسائل پوچ که برهم زننده کیان خانوادس نمیشن.
زندگی که پایه و اساسش به این صورت باشه همیشه زنده هستش و دختر و پسر میتونن در کنار لذت بردن هم تو زندگیشون به همه چیزبرسن و بعد از چند سال می بینن که چیزی تو زندگیشون کم ندارن و فقط دارن از زندگی لذت می برن.


شب همتون بخیر.
همیشه شاد باشید.